انتظار فرج
نمی دانم
در كدامین گوشه عالم دیدگان خونبارم را می نگری
كنار قبر جده ات زهرا
كنار بسترت در سامرا
و یا كربلا
هر كجایی به صاحب اسمت به یادم باش
و نمی دانم
نمی دانم دلیل نبودنت را
دلیل نه حضورت بر نه مردمان را
مگر نه این است كه جهان بیداد می كند از ظلم
مگر نه این است كه جهان فریاد می كند از جور
اما ...
تا ابدین لحظه منتظرت می مانم
آه !! از واژه انتظار
انتظاری جانكاه
و طولانی ترین انتظار عالم
نمی دانم
چه سری است در غروب جمعه
كه غم انگیزترین لحظه زندگی است
و نمی دانم
چه شوقی دارد لحظه دیدنت
نمی دانم می گنجم در پوست خود یا نه ؟
اما ...
منتظرت می مانم
و می دانم
این را می دانم
كه در اندوه نا مردمی های نامردمان زمانی
در اندوه ناحق گری های ناحق گرانی
و می دانم
كه خود نیز در انتظار ظهوری
پس ......
اللهم عجل لولیك الفرج
نظرات شما عزیزان: